نويسنده: برتولد اشپولر
مترجم: مريم اميراحمدي



 

کمي فرمانهاي باقي مانده از قلمرو ايران و نيز از بين النهرين، اين امر را براي مناطق اسلامي در شرق (برخلاف مصر با پاپيروسهايش) کاملاً غيرممکن مي کند که بتوان درباره سازمان ديواني و امور مربوط به فرمانها- اين لوازم ضروري هر تشکيلات منظم- به نحوي دقيقتر مطلبي اظهار کرد. يادداشتهاي مختصر و اتفاقي در آثار ادبي فقط نشان مي دهد که در آغاز متون قراردادها- که اعراب در پيشرفتهاي خود در ايران از سال 15هـ/636م فراهم کردند- هنوز کاملاً فاقد هرگونه تزئينات که براي اين گونه فرامين معمولاً از مشخصات اصلي به شمار مي آيد، بوده است. آنها به طور ساده با «بسم الله» (يا به طور رسمي «بسم الله الرحمن الرحيم») شروع مي شدند و با: «هذا کتاب من عبدالله» (و يا عبارت ديگري)... ادامه مي يافتند و در خاتمه آنها نيز رديفي از نام گواهان مشاهده مي شد. (1) گهگاه قبل از متن، اصطلاح «اما بعد» که در زمانهاي بعد جزو مشخصات اصلي فرمان شد، (2) نيز وجود داشت. اگر تاريخي گذاشته مي شد، در پايان فرامين بود. (3)
اما به زودي سازماني ديواني ساسانيان و بيزانس سرمشقي براي دربار خلفاء شد. در آغاز در غرب زبان يوناني و در بين النهرين (و نيز در ايران) زبان ايراني براي انشاء فرامين حفظ مي شد؛ ولي از سال 78هـ/697 م زبان عربي جايگزين آنها گرديد.(4) با وجود اين تغيير، عملاً نفوذ سنتهاي قديمي ديواني بدون دگرگوني همچنان باقي ماند، همان گونه که کارکنان قديمي نيز به طور عمده باقي ماندند. بي چهت نيست که در تاريخ هاي ديواني (5) و در تاريخهاي وزراء درباره ي ساخت ديوان ساسانيان با نظارتهاي مربوطه، امتحان و ارتقاء مأموران در رابطه با تشکيلات اداري کشور، فرماندهي کشور و همچنين ضوابط نوشتن مقدمه در رسائل اداري، و کلمات روي مهرها، «ديوان ها» و غيره گزارش داده اند. چنانکه درست بر اساس همين نمونه ها نيز بود که در عصر عباسيان ديوان خلفاء، به خصوص در بغداد تأسيس شد.
طبيعتاً آداب و رسوم و رسوم دربار خلفاء نيز در حوزه هاي ايراني منتشر مي شد، در حالي که هنوز با سنتهاي عصر ساساني (به ويژه در دولتهاي مستقل کوچک) مستقيماً همراه بود. اگرچه ما با کمبود شواهد و مدارک بلاواسطه اي در مورد ساخت ديوان و نظام فرامين در دربار سامانيان و يا غزنويان مواجه هستيم اما قابوس نامه به صورت اندرزهايي به فرمانروايان در مورد اداره کردن تشکيلات ديواني، آنچه را که در آن زمان به طور سنتي از ديوان و کارکنان آن خواسته مي شد، يعني هنر خوشنويسي(6) و تمرين در سبک، قابليت روشن کردن کنايات و رموز پنهاني، (7) و اينکه خود کارکنان نيز شخصاً بتوانند چنين کنايات و استعاراتي به کار ببرند، بازگو کرده است. رازداري بلاشرط از ضروريات بود، و به علت اينکه تقليد از نوشته هاي بيگانه بسيار مفيد به نظر مي رسيد، (8) جعل آنها نيز در اين سرزمين مانند جاهاي ديگر اغلب اتفاق مي افتاد.
ساخت فرمانها (منشور) اکنون دقيقاً رعايت مي شد. آنها با « بسم الله» شروع مي شد و گاه با جمله هاي مذهبي (ذکر خداوند)(9) و با آرزوهاي قديمي ايراني(10) و به طور کلي مشرق زميني، مانند طلب عمر طولاني براي حاکم- نزد هخامنشيان نيز در خطابهاي مستقيم متداول بود-(11) ادامه مي يافت.(12)(عبارات متداول براي آن در فرامين، بنابر مقام و مرتبه گيرنده ي آن طبقه بندي مي شد. مثلاً مسعود غزنوي براي خوارزم شاه«ادام الله عزه»(13) و براي يک خواجه « ادام الله تأييده» به کار مي برد). (14) در رفت و آمد فرستادگان در سراسر مشرق زمين، سؤالهاي متداول درباره سلامت حاکم رد و بدل مي شد.(15)
ابتدا از عصر سلجوقيان است که ما گزارشهايي درباره شکل ظاهري فرمان ها، استعمال « پَرِ ضخيم» (قلم غليظ) باري طغرا،و « بسم الله» که در پايين نوشته مي شد و نام حاکم، در دست داريم. طغرا به جاي امضاء و مهر به کار مي رفت.(16)

پي نوشت ها :
 

1. طبري، تاريخ 1، ص 2632 و بعد، 2633، 2641، 2655 و بعد، 2657، 2658، 2898 و بعد (بين سال 18 هـ/639م و 32هـ/652م): قراردادهايي با شهرهاي مختلف ايران.
2. طبري، تاريخ 1، ص 2698(سال 52 /651).-رجوع کنيد به: امپراتوري ارامنه. uke enet Ersa IV II و ساير صفحه ها.
3. طبري، تاريخ 1، ص 2633.
4. جهشياري: کتاب الوزراء، ص 35-33.- در خراسان ابتدا اين تغييرات از سال 124هـ/742م به وجود آمد، رجوع کنيد به: همان کتاب، ص 64 و بعد. و همچنين:
صديقي Caetani v524-527,Sadighi 31.
و در مورد تشکيلات ديواني ساسانيان:, viz.214-217 Pigulevskaja
5. و نيز جهشياري: کتاب الوزراء، ص 3 و بعد.- مفاتيح العلوم، ص 58-54 (با اصطلاحات فني که احتمالاً دلالت بر عصر سامانيان دارد)؛ عوفي: جوامع الحکايات، ص 182-180، شماره 1023-987.
6. اينکه ابتدا فرامين توسط ديوان نويسان به صورت چرکنويس(سواد) نوشته مي شد و سپس به صورت پاکنويس(بياض) تکميل مي گرديد. فقط از زمان غزنويان گزارش شده است(بيهقي: تاريخ، ص 143: سال 411هـ/1020م)، البته غير از اين هم متداول بوده است.
7. مفاتيح العلوم، ص 72.- رجوع کنيد به:
Fritz krenkow in der EI,IV27f.
و نيز ابراهيم بن هلال صابي: تاريخ الوزراء.
8. قابوس نامه/ چاپ ديتز، ص 771-750.
9. بيهقي: تاريخ، ص 71(سال 421هـ/1030 م در نامه اي از مسعود غزنوي به اليغ خان).
10. شبيه به آن در فرامين کتاب دانيال(II 4)موجود است. «ملکا للعالمين حيّ».
11. دانيال V 10 مادر پادشاه به پسرش مي گويد: «شاها جاودان بماني!»
12. يکي از رعاياي مسعود غزنوي در سال 425هـ/1034م به وي گفت: زندگاني خداوند دراز باشد! بيهقي: تاريخ، بالاي ص 448.
13. بيهقي: تاريخ، ص 85 (سال 421هـ/1030م).
14. بيهقي: تاريخ، ص 84(سال 1030).
15. شماري از نمونه هاي فرامين از سال 578هـ/84-1182 م(به ويژه از خوارزم) در کتاب «التوسل الي الترسل» محمد بن مؤيد بغدادي يافت مي شود، و نيز: Barthold, Türk russ,173-80.
(نويسنده فرامين در خدمت تکش خوارزم شاه بوده است، رجوع کنيد به همان کتاب، ج2، ص 34).137- Mez با مثالهاي متعدد.
16. مقريزي خطط، III، ص 367-. و نيز Uz 29.

منبع مقاله :
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي(جلد دوم)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم